از صفر تا صد طراحی خودرو قسمت اول

چگونه می‌توان ایده‌های ذهنی خود، در ارتباط با طراحی خودرویی جدید را به یک خودروی واقعی سه‌بعدی تبدیل کرد؟ وب‌سایت Autocar راه آن را پیدا کرده‌است تا از سال ۲۰۲۵ و بعد از آن، این کار را عملی کند.

هیچ فردی را نمی‌توان یافت که به دنیای خودرو علاقه‌مند باشد؛ اما تابه‌حال رویای ساخت خودروی خود را نداشته باشد. بیشتر آن‌ها هیچ‌وقت به این رویا تحقق نمی‌بخشند.

اما چنین مسئله‌ای تیم وب‌سایت Autocar را از اندیشیدن در این مورد باز نمی‌دارد که با در دست داشتن ابزارهای کافی، می‌توانند از طراح‌های حرفه‌ای هم بهتر عمل کنند.

واضح است که آن‌ها نمی‌توان بهتر از آن‌ها عمل کرد. درک محدودیت‌های قانونی طراحی یک خودرو به سال‌ها زمان و ده‌ها نفر متخصص نیاز دارد و این مرحله پیش از آن است که شما شناسایی نیازهای بازار و مشتری‌ها را آغاز کنید یا محصولی شایسته را با قیمتی تولید کنید که مشتریان توانایی پرداخت آن را داشته باشند. این مراحل به تخصصی نیاز دارد که درک آن برای اعضای تیم اتوکار (به‌عنوانی یک کاربر معمولی) کافی نیست.

به همین دلیل آن‌ها این پروژه را در ذهن خود پروراندند، تا چگونگی ساخت یک خودرو را درک کنند. از آنجا که فرایند یادشده، پیچیده است؛ از این رو این مقاله را در سه قسمت منتشر خواهیم کرد.

در قسمت اول این موضوع، درباره‌ی پارامترهای کلیدی این پروژه، تیم خلاق، برخی از طراحی‌های اولیه، تصمیمات مهندسی و نامی که اتوکار برای این خودرو در نظر گرفته‌است، خواهیم پرداخت. سپس به‌صورت جدی در ارتباط با ابعاد، طراحی و جنبه‌‌ی مکانیکی خودرو بحث خواهد شد. در ادامه نیز در ارتباط با جزئیات این شغل (طراحی) و اطلاعاتی که منجر به تولید خودروی تیم اتوکار می‌شود، صحبت خواهد شد.

پارامترهای پروژه

به‌راحتی می‌توان در ارتباط با خودروهای سوپر اسپرت، پیشنهاد‌هایی را مطرح کرد. نیاز نیست که چنین خودروهایی رضایت طیف وسیعی از مردم را جلب کنند، لزومی به مطابقت خودروهای سوپراسپرت با قیدهای مرتبط با وزن و قیمت خودروهای عادی وجود ندارد، خودروهای مورد بحث می‌توانند معایبی از این دست را با ظاهر جذاب و پیشرانه‌ی قدرتمند خود، جبران کنند. به‌طور خلاصه، این خودروها فاصله‌ی زیادی با دنیای واقعی خودروها دارند.

در عوض، تیم اتوکار برای طراحی، خودرویی بسیار سخت را انتخاب کرد: یک خودروی سگمنت C، در قالب فولکس‌واگن گلف یا فورد فوکوس که فناوری به‌کاررفته در آن، سال‌های پس از ۲۰۲۵ را هدف گرفته‌ است. این موضوع مستلزم آن است که تیم اتوکار به مواردی مانند مشخصات قوای محرکه، قیمت تمام‌شده، امنیت در تصادف، چینش صندلی‌ها، متریال مورد نیاز برای ساخت خودرو و وزن کلی آن توجه داشته باشد و مهم‌تر از همه، گمانه‌زنی در مورد اینکه فناوری‌های عادی و روزمره در طول دهه‌ی آینده، تا چه میزان پیشرفت خواهند کرد. طرح اولیه‌ی آن‌ها ساخت خودرویی بود که:

خودرویی در سدان سگمنت-C که نیاز بسیاری از رانندگان اروپا را بین سال‌های ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ مرتفع می‌کند. در حقیقت یک خودروی مردمی جدید؛

یک خودروی هیبریدی با قیمت مناسب؛ البته با بحث در مورد آپشن‌های قوای محرکه؛

خودرویی با طراحی و استایل بسیار مدرن و متمایز که در عین تاثیرگذاری، ماندگار نیز باشد؛ همانند خودروی متمایز فولکس‌واگن بیتل؛ اما با طرحی جدید و متناسب با شرایط بازار؛

بررسی امکان تجهیز خودرو به چرخ‌هایی با موتور الکتریکی، حتی اگر در آینده کنار گذاشته شود؛

سادگی، عنصر اصلی طراحی بخش‌های مختلف خودرو؛

تجهیزات و امکاناتی داشته باشد که بنا به بازار هدف، اگر قرار بود، فرمان در سمت راست داشبورد یا سمت چپ آن قرار بگیرد، به‌راحتی این امکان فراهم باشد؛

هفت صندلی داشته باشد به صورتی که دو نمونه‌ از این صندلی‌ها از کف قسمت عقب خودرو (صندوق‌عقب)، بیرون بیایند. این قابلیت در صورتی‌که وزن و طول خودرو را تحت‌الشعاع خود قرار دهد، حذف خواهد شد؛

قیمتی در حدود ۳۰ هزار تا ۴۰ هزار پوند داشته باشد، با علم به اینکه بسیاری از افراد در سال ۲۰۲۵ و پس‌ از آن، این خودروها را امانت خواهند گرفت یا کرایه خواهند کرد؛

نام به‌یادماندنی و جالبی داشته باشد؛

به‌اندازه‌ای انعطاف‌پذیر باشد که بتوان آن را در پیکربندی‌های مختلف سفارش داد یا حتی بتوان از آن برای استفاده‌ی شخصی، استفاده‌ی اشتراکی یا استفاده‌ی تجاری بهره برد؛
آپشن‌هایی نیز برای طراحی داخلی داشته باشد.

اعضای تیم خلاق اتوکار

ایده‌ی طراحی یک خودروی کاملا جدید در اتاق هیئت‌مدیره‌ی شرکت Envisage Group در شهر کاونتری شکل گرفت. Envisage Group تحت سرپرستی کریس دیوین، مدیرعامل این شرکت، ده‌ها خودرو ساخته است که برخی از آن‌ها شناخته‌شده هستند. این شرکت مهارت طراحی خودرو را دارا است و نیازهای صنعت مدرن را به‌خوبی می‌شناسد.

البته اینویزج هرگز به‌تنهایی خودرویی را تولید نکرده است. نزدیک‌ترین مثال را می‌توان طراحی اسپیدبک GT دیوید براون دانست؛ خودروی فوق‌العاده منحصربه‌فردی که ۶۰۰ هزار یورو قیمت داشت و یادآور سوپر اسپرت مدرن استون مارتین DB5 بود. این خودرو از سازه‌بدنه‌ی آلومینیومی جگوار XK بهره می‌برد که به‌تازگی تولید آن متوقف‌شده است.

مدیران شرکت اینویزج پس از مشاهده‌ی پروژه‌ی تیم اتوکار، بلافاصله به آن‌ها اجازه دادند تا با بیل والش، مدیر واحد مهندسی و الیور لی گرایس، طراح که به‌عنوان مشاور تجارب بسیار زیادی در شرکت‌های مرسدس بنز، جگوار و لندرور دارد، روی پروژه‌ی مورد بحث، کار کنند، ضمن آنکه گری اسکیگ نیز که وظیفه‌ی بررسی قانونی بودن و امکان‌پذیر بودن طرح اتوکار را بر عهده داشت، به این جمع اضافه شد. در بازار امروز، شما تنها به تعدادی ایده برای طراحی نیاز ندارید، این ایده‌ها باید کارآمد باشند.

برای بهبود کار، لی گرایس، یک کلاس تابستانی را برای چهار طراح جوانی از دانشگاه کاونتری، به‌نام‌های عادل حفیظ، مایکل میلز، بن مارتین و دنی آلوارز برگزار می‌کرد تا استعداد آن‌ها را برای استخدام در آینده بسنجد. چه چیزی می‌تواند بهتر از به‌کارگیری این افراد جوان برای طراحی یک خودروی کاملا جدید، جهت سنجش استعداد‌های آن‌ها باشد؟

اعضای تیم طراح جوان اتوکار

عادل حفیظ
حفیظ از گلاسکو آمده و یکی از طرفدارن پروپاقرص پورشه و بی‌ام‌و است. او باور دارد که وظیفه‌ی طراحان جوان است که راهکارهایی برای طراحی آینده‌نگرانه بیابند.

بن مارتین
مارتین علاقه‌ی وافری به دنیای خودرو دارد و خودروی مورد علاقه‌ی خود را استون V8 سال ۱۹۷۲ عنوان می‌کند. تحصیلات او مهندسی و گرافیک است و به «جامعه‌ی شهری متصل‌به‌هم» علاقه دارد.

دنی آلوارز
ز ایالات‌متحده آمده است تا طراحی را در دانشگاه کاونتری ادامه دهد و علاقه‌مند است تا مرزهای دنیای طراحی را جابه‌جا کند.

مایکل میلز
میلز طراح تم منتخب خودروی ما است، میلز اقرار می‌کند که انتظار دارد افراد در آینده‌ای نزدیک خواستار خودروهایی خواهند بود که نظیر آن‌ها را در فیلم‌های علمی-تخیلی دیده‌ایم.

بحث‌های اولیه

دیوین بلافاصله پس از صحبت‌های اولیه اعلام کرد:
به نظر می‌رسد که اسم خودرو باید ۴۲ باشد، چرا که این خودرو پاسخی برای تمام نیازهای مشتریان خواهد بود.

شماره‌ی ۴۲، در حقیقت راه‌حل پیشنهادی داگلاس آدامز برای پاسخ به «حیات، جهان هستی و همه‌چیز» در کتاب پنج‌جلدی علمی-تخیلی «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» یا «The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy» بود. از آن زمان پروژه‌ی این تیم ۴۲ نام گرفت و همان‌طور که در ادامه خواهید خواند، این عدد به نام رسمی خودروی مورد بحث نیز راه پیدا کرده است.

زمانی که صحبت درباره‌ی طرح مفهومی در ابتدای چنین پروژه‌ای آغاز می‌شود، صحبت با متخصصانی همانند والش و لی گرایس شما را آگاه می‌کند که پیش از ترسیم حتی یک خط، به چه میزان تفکر و گرفتن تصمیمات متعدد نیازمند هستید. تیم طراحی شما باید بداند که طراحی و استایل باید به چه میزان تاثیرگذار باشد، ابعاد خودرو چقدر باید باشد (طول کلی ۴.۳ متر و عرض ۱.۸ متر)، وظیفه‌ی دقیقی که برای خودرو پیشنهاد می‌دهید (مالکیت خصوص یا اشتراکی و شاید تجاری) و پکیج مورد نیاز برای امنیت در تصادف چیست.

ایده‌ی خودروی هفت صندلی وب‌سایت اتوکار به‌سرعت از بین رفت. هیچ‌کدام از اعضای تیم این وب‌سایت قصد ساخت خودروی چندمنظوره نداشت و بازار نیز دیگر رغبتی به این نوع خودرو نشان نمی‌دهد. دقایقی بعد، این تیم نخستین تصمیم بنیادی خود را گرفت: این خودرو باید از یک سیستم ایمنی تصادف فعال استفاده کند؛ سیستمی که هم‌اینک در واحد تحقیق و توسعه‌ی خودروسازهای مختلف در دست توسعه است.

والش می‌گوید: «این خودرو از طریق رادار متوجه خواهد شد که در حال تصادف است و برای مقابله با این وضعیت، یک ساختار تصادف را به کار خواهد گرفت.» به عقیده‌ی وی، این تصمیم بسیار تاثیرگذار است، او می‌گوید: «عواملی مانند فاصله‌ی بین دو محور، اوورهنگ (فاصله بین محور جلو تا ابتدای خودرو و فاصله بین محور عقب تا انتهای خودرو)، ابعاد چرخ‌ها، سازه‌ی بدنه، ارتفاع کف خودرو تا زمین و طراحی داشبورد از این مسئله تاثیر خواهند پذیرفت.» خودرو می‌تواند فضای موثر بیشتری داشته باشد و فضای بیرونی آن کوچک‌تر باشد. اعضای این تیم از تصمیم خود راضی هستند.

تصمیم دیگر تیم اتوکار در ارتباط با نام‌گذاری است. واضح است که عدد «۴۲» در این مورد تاثیرگذار خواهد بود و اعضای تیم نیز درباره‌ی تم‌هایی از مدرنیته، اشتراک‌گذاری، دسترسی‌پذیری و باز بودن، بحث کردند. مارتین کلمه‌ی «Share» را پیشنهاد داد و برای نشان خودرو نیز نماد اشتراک‌گذاری در دنیای کامپیوتر را -البته با بازطراحی و شکیل‌تر کردن آن- مطرح کرد. از نظر اعضای تیم، این نماد برای خودرو بسیار مناسب به نظر می‌رسید. در نهایت این خودرو «Autocar-Envisage Share P42» یا به‌صورت خلاصه، «Share P42» نام گرفت.

ده روز بعد، چهار طراح این تیم، طرح داخلی و خارجی مدنظر خود را برای خودروی «Share P42» به نمایش گذاشتند. این طراحی‌ها بر اساس صحبت‌های پیشین و بسیار متفکرانه و با جزئیات انجام شده بودند. درنهایت اعضای تیم روی طرحی به نام CoDo از میلز توافق کردند. یک نفر از سه طراحی که طرحش پذیرفته نشد، می‌گوید: «در نهایت شما برای یک مشتری کار می‌کنید و نظر شما رد شده است؛ اما شما هنوز فرصت‌های زیادی دارید؛ در مراحل بعدی بهتر عمل کنید.»

ادامه دارد…

همچنین ببینید

50 خودرو که جهان را تغییر دادند – قسمت 5 و پایانی

صنعت خودروسازی بدون شک یکی از مهم‌ترین صنایع جهان است. کافی است به سرمایه‌ی در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با امداد فارما